ذخیره ای بنه از رنگ و بوی فصل بهار         که میرسند ز پی رهزنان بهمن و دی

دخلم به خرجم نمی خواند

ثوابهایی که در دخل دل میگذارم , حتی خرجی دکان وجودم را نمیدهد

خرج معصیت سنگین شده و طلبکار نفس مرا رها نمی کند

این کاسب کم مشتری برکت دخل می خواهد

عطایش کن.

عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار               عهد با پیمانه بندم شرط با ساغر کنم

گشودم…. خواندم

به نام پروردگار بخشاینده مهربان

به یاد آرید هنگامی که استغاثه و زاری به پروردگار خود می کردید

پس دعای شما را اجابت کرد که من هزار فرشته به مدد شما می فرستم.

این مدد فرشتگان را خدا نفرستاد مگر آنکه بشارت فتح باشد.

تا دلهای شما را مطمئن سازد.

و بدانید نصرت و پیروزی نیست مگر از جانب خدا

که خدا را کمال قدرت و حکمت است.

 (سوره انفال، آیه 9 و 10 )